در این مقاله میخوانیم :
چرا بعضی ها موفق میشوند و بعضی ها نه؟
سلام به خانواده عزیز و دوست داشتنی ارصلان اسدی. یه زمانی برام خیلی جالب بود که آدمهای موفق و ناموفق، هر دو توی یه محیط و شرایط مشابه زندگی میکنن؛ همون آسمون بالا سرشونه، شاید حتی هممحلهای یا همخونه باشن. امکانات و شرایط، انگار هیچ فرقی نداره. پس چی میشه که نتیجهها این قدر متفاوت از آب درمیاد؟
یکی، زندگیش شده یه چرخه تکراری و خستهکننده؛ پر از غر زدن و شکایت. سی سال، چهل سال همینطوری میگذره و این اخلاق ها و رفتارهاش، نه فقط خودش، بلکه زنش و بچههاش رو هم تحت تأثیر قرار داده. از اون طرف، یکی دیگه رو میبینی که پر از هیجان و ماجراجویی زندگی میکنه. موفقیت، ثروت، خونه لوکس، ماشین، کسب و کار پر رونق، حس رضایت، سخاوت و بخشندگی، همه توی وجودش موج میزنه.
شاید جالب تر این باشه که گاهی اون آدم اولی، به عبادات و نماز و روزه پایبنده، ولی زندگی به هم ریختهای داره؛ نه از خانوادش لذتی میبره، نه از کارش راضیه. حال و روزش انگار شبیه یه ماشین اسقاطی واژگون شده است.
اما اون یکی، با عشق و اشتیاق کار میکنه، با عزیزاش وقت میگذرونه، به زندگی عشق می ورزه و از اعماق دلش راضی و خوشحاله. یه زمانی که شروع کردم خودمو بررسی کنم، تحقیق کنم و اطرافیانمو نگاه بندازم، به یه نکته جالب رسیدم: اینکه آدم ها هرکدوم یه نقطه عطف تو زندگی شون دارن. اما واکنش هایی که به اون لحظه ها نشون می دن، فرق میکنه و همین واکنش ها هست که نتیجههای متفاوتی تو زندگی شون رقم میزنه.

بیشتر بخوانید : ۳ راهکار قطعی برای محافظت از خود در برابر چشم خوردن و حسادت
از شکست تا موفقیت: نقش ذهن در تعیین مسیر زندگی
بذار یه مثال بزنم. فکر کن دو نفر توی بچگی، همیشه از طرف مادر و پدرشون تحقیر میشن. یه نفر از این تحقیرها به این نتیجه میرسه که: «نه، من باید خودم رو ثابت کنم! من می تونم موفق بشم، به افتخار و ثروت برسم.» این باور براش یه انگیزه قوی میشه و مسیر موفقیتش رو روشن میکنه. اما اون یکی چی؟ اون تحقیرها رو باور میکنه، میگه: «من یه آدم بدبخت و بیچارهام، هیچی ازم در نمی آد.» همین فکر، باعث می شه که از تلاش کردن دست بکشه و زندگیش پر بشه از ناامیدی و حسرت.
تصور کن دو نفر توی یه شرایط مشابه قرار میگیرن، اما دو واکنش کاملاً متفاوت نسبت به اون اتفاق، می تونه دو سرنوشت کاملاً متفاوت رو رقم بزنه. اگر بخوایم یه نگاه لطیف تر بهش داشته باشیم، باید بگیم که تفاوت اصلی تو افکار این آدم هاست. این افکار هست که تصمیم هاشون رو شکل می ده و مسیر زندگیشون رو تعیین میکنه.
ما مدام درگیر فکر کردنیم، حتی به ساده ترین چیزا. مثلاً فکر میکنیم که الآن تشنمه، باید بلند شم آب بخورم؛ یا گرسنهام، پس میرم غذا می خورم. همین فکرها هست که تبدیل میشن به اقدام، و این اقدامات، نتایج زندگی مون رو میسازن. در واقع، افکار ما نه تنها تعیینکننده اعمالمون هستن، بلکه نقش کلیدی توی ساختن آیندهمون دارن. برای همین، اینکه چطور فکر کنیم و از افکارمون استفاده کنیم، می تونه همهچیز رو تغییر بده.
اگه بخوایم نتیجهی زندگیمون رو تغییر بدیم، باید از پایه شروع کنیم و برگردیم سراغ افکارمون. تفاوت اصلی دو نفر، توی طرز فکر و باورهاشونه، نه شرایطشون. چرا که شرایطشون یکسان بوده؛ هر دو روزی ده ساعت کار میکنن، هر دو از یه دانشگاه مدرک گرفتن و از بیرون نگاه کنی، امکانات و فرصتهاشون خیلی شبیه به هم بوده. اما سوال اینجاست که چرا بعد از جدا شدن از محیط خانواده و دانشگاه، وقتی به استقلال و بلوغ رسیدن، نتیجهی زندگیشون اینقدر متفاوت شده؟
پاسخ مشخصه: افکار و باورهایی که توی ذهنشون شکل گرفته، همهچیز رو تغییر داده. این یه چیزیه که باید بفهمی و قبول کنی. یا امروز قبولش میکنی، یا زندگی می ذاره گوشهی رینگ! اون قدر اتفاقای سخت و تلخ مثل بدهکاری، طلاق، افسردگی و حس پوچی پشت سر هم بهت حمله میکنن که دیگه نه انرژی داری، نه امید. خونین و مالین میشی و حتی نمیتونی به نتیجهی خوب فکر کنی، چه برسه به رسیدن بهش.

“زندگی تو، بازتاب ذهن توست”
افکارت هستن که دارن مسیر اتفاقات زندگی تو تعیین میکنن. اون ها هستن که مشخص میکنن چقدر ثروت وارد زندگیت بشه، یا چقدر عشق و آرامش جایی توی روزمرههات پیدا کنه. همه ی ورودی های زندگیت، از ثروت و عشق گرفته تا سلامتی، تحت تأثیر افکار تو هستن. جهان، شرایط، اتفاقات و حتی آدم هایی که وارد زندگیت می شن، همگی تحت تأثیر همون چیزایی هستن که توی ذهنت شکل گرفتن. فرقی نمیکنه که دنبال ثروت باشی، یا عشق و آرامش یا حتی سلامتی. همه چی از همین افکار شروع میشه و این تویی که می تونی با تغییر اون ها، مسیر ورود زیبایی و اتفاقات مثبت به زندگیت رو بسازی.
میگن بالای نود درصد بیماری های آدم از ذهنش نشأت میگیره. همون ذهنی که می تونه منو مریض کنه، همون ذهن می تونه منو سالم و سرحال نگه داره. همون ذهنی که فقر رو وارد زندگیم کرده، قدرت اینو داره که منو به ثروت برسونه. ذهنیه که شاید الآن باعث شده ماهی پنج میلیون تومن وارد زندگیم بشه، ولی همون ذهن این توانایی رو داره که ماهی پنجاه میلیون، حتی ماهی پونصد میلیون تومن رو هم وارد زندگیم کنه.
تا حالا دقت کردی که مهندس های معماریای هستن که به زور ماهی پنجاه میلیون درآمد دارن، ولی مهندس هایی هم هستن که ماهی پنج میلیارد پول درمیارن؟ هر دو توی یه شغل هستن، توی همون شهر و کشور زندگی میکنن، اما نتیجه زندگی شون کاملاً با هم فرق داره.
یکی هست که باور داره زن ها همشون شیطان صفت و سیاست بازن، پر از دوز و کلک، و نمی شه به هیچ زنی اعتماد کرد. نتیجه؟ تمام زن هایی که وارد زندگیش می شن، دقیقاً همون ویژگی هایی رو دارن که توی ذهنش ساخته. از طرف دیگه، مردی هست که معتقده زن ها موجودات مقدس و مهربونی هستن، مثل فرشته هایی که می تونن کارای بزرگ انجام بدن. و جالبه که زن هایی که وارد زندگیش میشن، دقیقاً همون ویژگی های مثبت رو دارن. این نشون میده که توی این دنیا، هر چیزی مشابه خودش رو جذب میکنه. سرد، سردی رو به خودش میکشه و گرم، گرمی رو.
جهان اینطوری کار میکنه که افکار تو رو شناسایی میکنه و اتفاقات، شرایط و آدم هایی رو که با افکارت هم جنس و هم فرکانس هستن، وارد مسیرت میکنه. یعنی هرچی توی ذهنت باشه، مثل یه آهنربا چیزای مشابه خودش رو جذب میکنه. در واقع ذهن ما مثل یک تنظیم کننده قدرتمند عمل می کنه و ناخودآگاه در حال ساختن دنیاییه که با باورها و افکارمون هماهنگه. اما نکته مهم اینجاست که این قدرت ذهن فقط به جذب محدود نمی شه، بلکه میتونه مسیر جدیدی خلق کنه.
وقتی باورهای محدود کننده رو کنار بذاریم و افکار مثبت و سازنده رو جایگزین کنیم، نه تنها دنیای اطرافمون تغییر میکنه، بلکه فرصتهای جدیدی به روی ما باز میشن که قبلاً حتی تصورش رو نمی کردیم. لحظهای که درک کنیم ذهن ما طراح اصلی واقعیت هامونه، اون موقع می تونیم تصمیم بگیریم که این طراحی رو به شکل دلخواه خودمون تغییر بدیم. همین انتخاب، همون نقطه عطفی می شه که همه چیز رو دگرگون میکنه.

افکار تو اتفاقات زندگیتو رقم میزنه:
حالا اگه بخوام زندگیمو تغییر بدم، باید از فکرام شروع کنم. باورم راجع به پول و ثروت رو تغییر بدم. باور کنم که پول وجود داره، ثروت فراوونه، و رسیدن به پول کار آسونیه. باور کنم که من لایق ثروتمند بودنم و میتونم یه آدم ثروتمند بشم. حتی باور داشته باشم که هر چقدر ثروتم بیشتر بشه، میتونم بیشتر به خدا نزدیک بشم، چون میتونم کارهای خیر بیشتری انجام بدم.
وقتی این باورها در ذهنم شکل بگیره، انگار الوارهایی که جلوی جریان ثروت توی زندگیم بوده، کم کم برداشته میشه و ثروت مثل بارون نم نم وارد زندگیم میشه. وقتی فکر میکنی که ثروت فقط مال قاچاقچی ها و دزدهاست یا به این باور رسیدی که ثروت مال از ما بهترونه و تو لایقش نیستی؛ وقتی مدام با خودت میگی که چون از بچگی بدبخت و بیچاره بودی، هیچ وقت نمیتونی خوشبختی رو تجربه کنی، بدون که این فکرها همون چیزی هستن که دارن زندگیت رو شکل میدن.
اگر توی زندگیت بدبختی و گرهای وجود داره، اگر فقر و بی پولی دست از سرت برنمیداره، اگر خیانت می بینی، بی توجهی حس میکنی یا حال بد و احساس پوچی و افسردگی داری، همهی این ها نتیجهی ذهن چموشی هست که کنترلش از دستت خارج شده. تا زمانی که نتونی افسار این اسب وحشی، این حیوان رام نشدهی ذهن رو به دست بگیری و کنترلش کنی، زندگیت رو به جهنم تبدیل میکنه.
تو به غم و ناراحتی، جهنم، اعتیاد، فقر، بدشانسی و نداشتن عادت میکنی. کم کم یاد میگیری چشم هات رو روی خواسته هات ببندی، به بی توجهی و بی احترامی دیگران عادت کنی. اما باید بدونی که ریشه همه این ها توی ذهنته.
اگه واقعاً میخوای ثروتمند بشی، یه رابطه خوب، سلامتی و آرامش داشته باشی، باید به افکارت نگاه بندازی. باید ببینی توی ذهن تو چه فکرهایی جا خوش کرده که جلوی ورود ثروت به زندگیت رو میگیرن. مثلاً باور داری که نمیتونی ثروتمند بشی؟ یا فکر میکنی که لایقش نیستی؟ شاید هم فکر میکنی که پول وجود نداره یا دست یافتنی نیست؟
همه این ها باورهای غلطی هستن که توی ذهنت رشد کردن، تو هم قبولشون کردی و حتی بهشون تعصب داری. همین افکار اشتباه هستن که وضعیت مالی و زندگیت رو رقم زدن.
بابت این فکرها نه مالیات ازت میگیرن، نه لازم داری براشون پول بدی. پس چرا خودت دست به کار نشی و افکارت رو عوض نکنی؟ شاید اوایل این حس بهت دست بده که داری خودتو گول میزنی. با خودت بگی: «ای بابا، مگه کسی اینجوری پولدار میشه؟!» اما نذار این افکار منفی جلوتو بگیرن. به حرف ها، جمله ها و آدم های منفی که می خوان تو رو نا امید کنن، توجه نکن. اون ها هیچ کمکی به ثروتمند شدنت نمیکنن. این افکار مثبت و قدرتمندن که میتونن مسیر زندگیت رو عوض کنن و تو رو به ثروت برسونن.
همه چیز به افکار تو بستگی داره:
پس بیا اینجوری فکر کنی که ثروتمند شدن لیاقت توئه و تو می تونی بهش برسی. ایده های ثروت ساز رو وارد ذهنت کن و باور داشته باش که جسارت لازم برای اجرای اون ها رو داری. بابا پول تا دلت بخواد توی کشورمون و اطرافمون هست! فقط کافیه که جذبش کنی، یه ایده خوب پیدا کنی، اون رو اجرایی کنی و فکرهایی که تو سرته به عمل تبدیل کنی. باورهای قدرتمندت میتونن جریان ثروت رو وارد زندگیت کنن.
یه بار این میخ رو محکم بکوب توی ذهنت که افکار تو هستند که اتفاق های زندگیت رو رقم می زنن. پس افکارت رو راجع به ثروت عوض کن تا ببینی وضعیت مالیت تغییر میکنه. افکارت رو راجع به رابطه و عشق تغییر بده تا روابطت بهتر بشن و آدمهای متفاوتی وارد زندگیت بشن. افکارت رو درباره حس و حال خودت تغییر بده؛ اون وقت می بینی که حس رضایتت نسبت به زندگی بهتر میشه و احساس خوشبختیت روز به روز بیشتر میشه.

و به یاد داشته باش، تو خالق زندگیت هستی. افکارت رو هدایت کن، باورهای درست رو بساز، و بذار زندگی رؤیایی که لیاقتش رو داری به سمتت بیاد. همین امروز شروع کن! نذار تردیدها و ترس ها مسیرت رو سد کنن. تو قدرت تغییر دادن سرنوشتت رو داری، فقط باید باورش کنی. هر روز یک قدم به سمت رؤیات بردار، حتی اگه اون قدم کوچیک باشه. موفقیت با یک جهش بزرگ اتفاق نمی افته، با قدم های کوچیک اما پیوسته شکل می گیره.
ذهن تو مثل یه باغ تصور کن؛ هرچی توش بکاری، همون رو برداشت میکنی. اگه بذرهای امید، جسارت و خلاقیت بکاری، درخت های موفقیت و خوشبختی رشد میکنن. اما اگه بذری نکاشته باشی، فقط علف های هرزِ شک و ناامیدی رشد میکنن و راهت رو سد می کنن. پس امروز تصمیم بگیر که باغ ذهن تو با بهترین بذرها پر کنی، باورهای قوی بسازی، و مسیر موفقیت رو با قاطعیت طی کنی. جهان منتظر حرکت توئه، فقط باید اولین قدم رو برداری.
خانواده ارصلان یک سبک زندگیست.
بدون دیدگاه