بهانه هایی که رویاهایمان را دفن میکنند
دو باور اشتباه که مانع پیشرفتت میشه: بهانههایی که رویاهایمان را دفن میکنند
سلام به خانواده عزیز و دوست داشتنی ارصلان. دو تا از بهونه هایی که اکثریت آدم هایی که وارد این کره خاکی میشن و با این دو تا بهونه از لحظه تولد تا پایان عمرشون زندگی میکنند و دست از این دو بهونه نمیکشن؛ همین دو بهونه کافیه که یه انسان تن بده به یه زندگی عادی. دست از رویاهاش بکشه، دست از اهدافش، از یه زندگی خوب، رابطه خوب، ماشین خوب و خونه خوب و یه زندگی که واقعاً لذت بردن از اون معنا پیدا میکنه، بکشه. این دو بهونه کافیه که توی این مسیر برن و من میخوام تو این قسمت راجع بهشون باهاتون حرف بزنم.

بیشتر بخوانید : زندگی نامه مژگان روستایی
باور اول: به دنیا اومدن تو مکان اشتباه:
یکی از عقایدی که از بچگی توی ذهنمون جا افتاده، اینه که مکان زندگی مون میتونه تأثیر زیادی روی رسیدن به موفقیت و رویاها داشته باشه. این عقیده نه تنها تو ایران، بلکه توی تمام دنیا هست؛ اما به ویژه توی آسیا و خصوصاً ایران بیشتر دیده میشه. از آسیا گرفته تا اروپا، آمریکا، افغانستان، ژاپن، آفریقا و… آدمها معمولاً کشوری که توش زندگی میکنن رو بهانه میکنن برای محقق نکردن رویاهاشون، برای تلاش نکردن و رویاپردازی نکردن، برای حرکت نکردن به سمت هدفهاشون.
تحقیقات نشون داده حتی توی کشورهای پیشرفته هم خیلیها همین بهانه رو دارن. اکثراً ذهنشون روی قسمتهای منفی، قوانینی که به ضدشون هست و زنجیرهایی که بهشون بسته شده، تمرکز میکنند. این بهانهها باعث میشن که برای رسیدن به رویاهاشون هیچ اقدامی نکنن. چرا؟ چون من دارم توی ایران زندگی میکنم، چون دارم توی شهرستان کوچیک زندگی میکنم، چون تهران خیلی شلوغه و رقابت توش زیاده، چون توی این بازار به خانم ها توجه نمیکنن
. این ها همه بهانه هاییه که آدمها میارن تا دست از رویاهاشون بردارن. اما حقیقت اینه که اگه واقعاً به چیزی ایمان داشته باشیم و بخوایم بهش برسیم، هیچ مانعی نمیتونه جلوی ما رو بگیره. هر کسی، هر جایی که باشه، میتونه با اراده و تلاش به رویاهاش برسه.
آدمها با خودشون میگن: “من دارم توی ایران زندگی میکنم پس چون دارم توی ایران و شهرستان و تهران و … زندگی میکنم، در نتیجه نمیتونم اون آشپز معروف بشم یا اون صافکار حرفهای بشم، اون تتو آرتیست حرفهای و اون نوازنده حرفهای بشم.” در واقع این افراد قوانین رو بهونه میکنند، محل زندگیشون رو بهونه میکنند.
باور دوم: سدی به نام زمان و سن:
دومین بهونهای که خیلی جالب هست، مربوط به زمانه. مثلاً میگن: “دیگه از ما گذشته و الان سن پولدار شدن من نیست، الان دیگه توی سنی نیستم که برم دنبال رویاهایم. من الان ریش و مویی سفید کردم.” یا مثلاً: “بابا من تازه شانزده سالمه، خیلی زوده که بخوام دست به این کارها بزنم. با خودم فکر میکنم الان وقت عشق و حال کردنمه، وقت خوشگذرونی کردنمه، وقت اینه که با خانوادهم باشم.” آدم ها سنشون و زمانهای که توش زندگی میکنند رو بهونه میکنند برای نرفتن به سمت رویاهاشون، برای محقق نکردن اهدافشون و برای رویا پردازی نکردن.
همین دو تا بهونه کافیه که از بدو تولد تا لحظه مرگت هیچ رویایی محقق نشه و هیچ اقدامی برای اهداف و خواسته هات نکنی. هیچ اتفاقی رقم نمی زنی و هیچ کار مثبتی در مسیر زندگیت نمیکنی. در کل عمرت که از خدا گرفتی تکرار مکررات باشه و فقط طلوع و غروب باشه. حتی متوجه تغییر فصل ها نمیشی چون زندگی با سرعت برات میگذره. هرکسی هم که ازت می پرسه چرا موفق نشدی؟
چرا رویا و هدف نداری؟ چرا زندگیت رو نساختی؟ جواب می دی که چون توی ایران مگه کسی موفق می شه؟ مگه اصلاً اینجا جای این حرف هاست؟ این سنی که من الان دارم و تو بحران سی سالگی هستم مگه وقت این داستان ها هم هست؟!

آدم ها یا سن پایین رو بهونه میکنن یا سن بالا رو، تا نرن سمت رویاهاشون. ببین، هر مکانی که داری و توی هر سنی که هستی و توی هر دور و زمونهای که داری زندگی میکنی، توی هر شهر و روستا و کشور و پایتختی که هستی، اینو بدون که پیروی کردن از مد روزگار و قوانین جامعه تو رو هیچ وقت به هیچجا نمی رسونه. پیروی کردن و تقلید کورکورانه از افکار اکثریت آدم هایی که اطرافت هستن تو رو به هیچ جا نمیرسونه و تو در طول عمرت یه موجود بی خاصیت خواهی موند! اگر بخوایم باهم رک صحبت کنیم باید متوجه این موضوع باشی.
تو باید خودت باشی، باید به خواستهها و رویاهای خودت اعتقاد داشته باشی و بهشون عمل کنی. هر جایی که باشی و هر سنی که داشته باشی، این اراده و انگیزه تو هست که تعیین میکنه چه قدر میتونی موفق بشی. پیروی از افکار دیگران، بدون اینکه به ارزش ها و رویاهای خودت احترام بذاری، فقط باعث می شه که به ناکجا آباد برسی و هرگز اون چیزی که واقعاً میخوای رو به دست نیاری.
رسیدن به رویاها و موفقیت ها با پیروی از قوانین جهان هستی:
اما اگر بخوای از قوانین جهان و طبیعت پیروی کنی، اینکه تو چه سن و سالی داری و در چه دور و زمونهای و کجا داری زندگی میکنی اصلاً مهم نیست. طبیعت و جهان به آدم هایی احترام می ذاره که به دنبال رویاهاشون می رن و برای اهدافشون تلاش میکنن. این آدم ها می دونن که هر سنی و هر مکانی فقط یک بهانه است و در واقعیت، مهم ترین چیز اراده و تلاش خودته. مهم اینه که تو رویا داری و اشتیاق داری و میخوای به سمت خواسته هات حرکت کنی.
اینجاست که تمام کائنات و جهان دست به دست هم میدن و یک صدا میشن تا تو رو از یک روستای دور افتاده، که هیچ کس توش رویا نداره، تبدیل کنند به علیرضا بیرانوندی که پنالتی کریس رونالدو رو میگیره و به یکی از بهترین دروازه بانان دنیا تبدیل می شه. یا مثل هادی چوپان که از یه روستای کوچک و دور افتاده به یکی از معروف ترین و موفق ترین بدن سازان جهان تبدیل می شه و روی استیج های بین المللی افتخار کسب میکنه.
یا احد عظیم زاده که از یک روستای کوچک به یکی از بزرگ ترین تاجران فرش کشور تبدیل می شه و نام و آوازهاش در سراسر دنیا پیچیده. پس سنت مهم نیست، محل زندگیت مهم نیست، دور و زمونه مهم نیست. اینکه تو اولینی یا آخرینی یا دست خیلی زیاده یا اینکه مردها توی اون حرفه فعالیت میکنن و مافیا داره اون کار یا نداره، سرمایه لازم داره یا نداره، این ها همه قوانینی هستند که جامعه و اجتماع بهشون توجه میکنه و قوانین جهان و طبیعت نیستند.

اگه قوانین جهان و طبیعت رو رعایت کنیم، یه جایی می بینیم که همه چیز داره برامون درست پیش می ره و جهان هم داره به نوعی کمکمون میکنه و هدایت مون میکنه. وقتی با طبیعت و جریان زندگی هماهنگ میشیم، حس میکنیم که جهان با ما هماهنگه و همه چیز رو برامون راحت تر و بهتر میکنه. این دیدگاه کمک میکنه که توی زندگی روزمره و تصمیمگیری هامون آروم تر و مطمئن تر باشیم، چون انرژی های مثبت رو جذب میکنیم و بهتر می تونیم توی مسیر زندگی حرکت کنیم.
فقیرها در طول عمر خود حتی یکبار هم تمامِ عزم خود را جزم نمیکنند، تمام توان خود را به کار نمیگیرند تا هر مانعی هست را از سر راه خود بردارند!! به هر قیمتی، همیشه تغییر را به بعد و در شرایط بهتری موکول میکنند. شما تنها امید خودتان هستید؛ این وظیفهی دنیاست تا آنقدر به ناامید کردنتان ادامه بدهد؛ تا سرانجام با این حقیقت بیدار شوید…
خاواده ارصلان یک سبک زندگیست.
بدون دیدگاه