در این مقاله میخوانیم:
هدایت شوندگان در قرآن:
خویشتن داری یعنی آگاهی نسبت به افکار و احساساتی که به ذهن ما خطور میکنند، به ویژه افکاری که ممکن است ما را به سمت نا امیدی سوق دهند یا باور به توانایی هایی غیر از قدرت الهی را در ما ایجاد کنند. وقتی افکاری به ذهن ما میآیند که ما را به سمت نگرانی، ناامیدی و وابستگی به قدرت های محدود انسانی یا دنیوی سوق میدن، اون لحظه نیازمند توجه و واکنش آگاهانه ماست. درک اینکه تنها قدرت مطلق و نیرویی که جهان و کائنات را هدایت میکنه خداوند است، ما را به سمت آرامش درونی و ایمان عمیق تر هدایت میکنه.
در قرآن، مفهوم ربوبیت به وضوح به ما نشان میده که خداوند نه تنها خالقه، بلکه مربی و پروردگار هر موجودی در عالمه. صاحب اختیار نهایی اونه که ما را به سوی کمال و هدفی که برایمان مقرر کرده هدایت میکنه. با اتکا به این قدرت مطلق، به یاد می آریم که هیچ نیرویی، حتی نیروی منفی و افکار ناامیدکننده، نمی تونه ما رو از مسیر رشد و تکامل باز داره مگر اینکه خودمون به اون ها اجازه بدیم.
رب بودن خداوند به این معناست که نیازی به اتکا به قدرت های دیگر یا وسواس در توانایی های محدود انسانی نیست؛ چرا که هر چیزی که به اون نیاز داریم از طریق اتصال و ایمان به یگانه قدرت جهان هستی تأمین می شه.
هدف از عبادت ارتباط عمیق با خداوند و تقویت روح ماست:
نماز و اذکار ما باید به جای اینکه به عادت های تکراری تبدیل شوند، روح و دل ما را به سوی خداوند و ویژگی های مثبت الهی باید نزدیک تر کنن. نماز تنها وظیفهی انجام یک سری حرکات و تکرار کلمات نیست، بلکه باید قلب و روح ما را به نور الهی روشن و پرورش دهد. اگر ذکر گفتن و نماز خواندن ما، ما را به انسانی مهربان تر، سخاوتمندتر، بخشنده تر و آماده برای انجام خیر تبدیل نکنه، این نشانهای ست که ممکنه ما همچنان به صورت سطحی به اعمال دینی خود پایبند باشیم و به عمق ارتباط و نزدیکی با خداوند نرسیده باشیم.
پس هدف اصلی خویشتن داری و یادآوری نقش و قدرت مطلق خداوند در زندگی ما، تربیت یک روح استوار و مطمئنه که بتونه در مقابل همه ی افکار ناامیدکننده و وابستگی های غیرالهی مقاومت کنه. در لحظهای که متوجه می شیم افکار منفی ما رور داره از این حقیقت دور میکنه، با خویشتن داری و ذکر نام خدا، ذهن و روحمان رو دوباره به سوی ربوبیت و یگانگی او باز می گردانیم.
بیشتر بخوانید : میلیاردرهای خودساخته قسمت۲۲ تفسیر ایه مالک یوم الدین/کارما
رهایی از بهانه ها و محدودیت ها قدرتی ست که به موفقیت می انجامد:
پس تا زمانی که من یاد نگیرم که باید وایسم باید یه سری جاها تمام قد جلوی شیطانی که درونم هست. نیروی منفی، دارک، نیمه ی تاریک وجود، هر اسم جدید و قدیمی که روش می زارین. تا زمانی که تمام قد جلوی اون نامیدی که جلوم هست واینستم شامل هدایت نمی شوم، به سمت ثروت و عشق هدایت نمی شوم.
من باید وایسم جلوی اون نا امیدی تا در تاریکی مطلق نور رو ببینم. من اگر بخوام به فقیر ها کمک کنم اول باید ثروتمند بشم. تا علم اون روز از نظر فیزیولوژی هیچ انسانی با توجه به فیزیک و اندامی که خداوند برای اون تعریف کرده دویدن 100 متر رو زیر مثلا 10 ثانیه نداره، دانشمندان گفتن توان فیزیکی انسان این نیست! که 100 متر را زیر 10ثانیه بتواند دوان دوان برود توی همون موقع یه بنده خدایی پیدا میشه میگه مگه نگفتن نمیشه؟ اون میره و انجامش میده.
ببین من دارم راجع به چیزی حرف میزنم که هیچ کس تا حالا انجامش نداده بوده! چیزهایی که شما میخواین صدها هزار و میلیون ها نفر هستن که همین الان همون جایگاهی که شما میخواهید رو دارند! فقط ذهن شما بهونه میاره که اون باباش پولدار بود، شوهر خوب کرد، خانومش بهش انگیزه میداد، اون جو خونه اش منفی نبود، اون موقع کرونا شد من نتونستم کاری بکنم و…
4 دسته از انسان ها کلمه ی هدایت در قرآن براشون اومده:
دسته ی اول: متقین
دسته ی دوم: مومنین
دسته ی سوم: محسنین
دسته ی چهارم: مسلمین
کسی که این ویژگی ها رو داره آدم خاصی با مدل راه رفتن خاص نیست، ویژگی درونی و اخلاق و رفتار و منشش، شخصیتش، نگاهش و مغزش و ذهنشه که میشه معناش اسلام و تسلیم بودن.
تمام موجودات خداوند تسلیم در برابر خداوند هستند به غیر از انسان که میتونه مخالفت کنه! ببین قانون اینکه کود باشه، گیاه باشه، نور باشه، آب هم باشه قانون میگه این الزامات باید باشه تا این گیاه رشد بکنه! این گیاه تسلیم این قانونه، نمی تونه نباشه!
نمی تونه ارادی عمل بکنه بگه نه من رشد نمی کنم اما شما میدونین هستند آدم هایی که در خانواده ی ثروتمند به دنیا آمدن، تو خانواده ی خوب به دنیا میان، همه چی هم خوبه ولی میره معتاد میشه! میره 4 بار طلاق می گیره بر می گرده، پسره میره 4 تا دختر مردم و میگیره بدبخت می کنه و بر می گرده، خب مگه شرایط خوب نبود؟ مگه شرایط ملاک نیست؟ به عقیده ی اکثر ما!
انسان و اختیار؛ در مسیر هدایت یا دور از آن؟
انسان تنها موجودیه که قدرت انتخاب داره و این ویژگی بهش اجازه می ده که زیر بار قوانین ثابت و محدود طبیعت نره. این قدرت انتخاب باعث می شه بتونه راه خودش رو انتخاب کنه و مسئول مسیر زندگی و سرنوشتش باشه. برخلاف بقیه موجودات که طبق یه سری قوانین ثابت آفریده شدن و همون جور هم زندگی میکنن، انسان می تونه تصمیم بگیره که این قوانین رو قبول کنه یا حتی ازشون فراتر بره و به محدودیت های طبیعی غلبه کنه.
همین آزادی و اختیاره که به آدم امکان هدایت و رشد می ده. می تونه تصمیم بگیره که تو مسیر پیشرفت و کمال قدم بذاره یا برعکس، این راه رو ندیده بگیره و همون جا تو سکون و بی پیشرفتی بمونه. در نتیجه، آدم با انتخاب های آگاهانه خودش و قبول مسئولیت این انتخاب ها، سرنوشت و رشد خودش رو تعیین می کنه؛ انتخاب هایی که می تونن اونو به سمت تعالی و کمال ببرن یا از این مسیر دور کنن.
چرا هدایت به درون است، نه به بیرون:
هدایت یعنی کمک کردن به انسان تا به جایی که باید برسه، نه فقط دادن راهنمایی و نشونه ها. اگه فقط نیاز به راهنمایی بود، همه ما این راه رو پیدا کرده بودیم. قرآن و کتاب های آسمانی تو خونه هامون هست، و خیلی از ما هم سوره ها و دعاها رو حفظ کردیم. اما این ها کافی نیست. خیلی ها فقط به ظاهر و شکل مناسک دینی توجه میکنند، اما اصل هدایت اینه که دل و روح ما به سمت حقیقت و رشد واقعی بره، نه اینکه فقط به تشریفات و ظواهر بچسبیم.
امروز، خیلی از نیروهای بیرونی و تبلیغات سعی دارن توجه ما رو از درون به بیرون بکشند. هدف اینه که به جای اینکه روی رشد روحی و شخصی تمرکز کنیم، ذهن ما به ظواهر و مسائل سطحی مشغول بشه. امروز مدل ابرو، شلوار و کفش بیشتر از مدل فکر و حرف زدن برای خیلی ها مهم شده. حتی ارزش علم و دانش هم در این دنیای سطحی کمتر دیده میشه.
تو این شرایط، یخچال، فرش، تلویزیون، مدل ماشین و بوی ادکلن به نظر مهم تر از شخصیت و منش آدم ها شدن. ما بیشتر به ظواهر مادی اهمیت می دیم تا به ایمان و تفکر عمیق. اما هدایت واقعی زمانی به دست میاد که توجه ما رو از این سطحی نگری ها به عمق وجود خودمون برگردونیم و با تمرکز بر درون، به سمت کمال و ایمان حقیقی حرکت کنیم.
بدون دیدگاه