در این مقاله میخوانیم :
چطور باورهای مخرب خود را تغییر دهیم؟؟
تکنیک و راهکار دوم تغییر باور :
میریم سراغ یکی از راهکارها و تکنیک های دیگه برای تغییر دادن باور و ما معتقدیم و ما میدونیم و ما باور داریم که باورها هستند که دارند اتفاقات زندگی مارو رقم می زنن، باورها هستند که دارند ثروت و به سمت ما میارن یا فقر و به سمت ما میارن، یعنی یکی از وظایف کائنات و طبیعت اینه که باورهای تو رو به تو اثبات کنه. اگر باورت اینه که فقر هست و فقیر خیلی زیاده و من بدبختم و من بدشانسم و پولی دست مردم نیست، نمیشه ثروتمند شد.
با خوندن این مقاله ( چطور باورهای مخرب خود را تغییر دهیم؟؟) و یاد گیری تکنیک ها یاد میگیری چطور باور هتی مخربتو تغییر بدی، خب کائنات دقیقا همین و به تو ثابت میکنه، ما در یک جهانی داریم زندگی می کنیم که ملیاردها ملیارد که غیر قابل شمارش هستند، ملیارد و مثالی گفتم، فرکانس وجود داره و هر کدوم از آدم ها با توجه به باورهایی که دارند دارن تو فرکانس های مختلف زندگی می کنند، واسه همینه یه نفر اصلا واسش از فقر صحبت می کنی نمیفهمه داری چی میگی چون اصلا تا حالا ندیده.
داره زندگی می کنه، پا میشه باشگاهش و میره، استخرشو میره، اسب سواریش و میره، بهترین خونه، بهترین ماشین، بهترین زندگی. یکی ام از ثروت باهاش حرف میزنی اصلا غیر قابل باور ترین موضوع زندگیش و داری باهاش حرف میزنی و این دقیقا همون موضوع فرکانس و موضوع باور.
قبول کن که باورهات زندگیت و میسازن!
باورهای تو، اتفاقات زندگی تورو دارن رقم میزنن. باورهای تو، رفتار آدم ها با تورو دارن رقم میزنن، باورهای تو داره موقعیت مالی تورو رقم میزنه، باورهای تو داره حس و حال تورو نسبت به زندگی رقم میزنه، باوورهای تو داره باعث میشه چه آدمی سر راهت قرار بگیره، چه آدمی کنارت بیاد، چه آدمی عاشقت بشه، چه آدمی دوست داشته باشه، چه رفیق هایی داشته باشی، کجاها بری، کجاها نری، یعنی باورهای تو سیستم هدایت گر تو هستن یه جورایی، تو و طبیعت باهم مچ می شین بر اساس باورهات.
زندگی تو شبیه باورهاته، ببین فکر می کنی پول در آوردن سخته، خب سخته. فکر می کنی پول نیست خب می بینی که نیست. فکر می کنی مدرک تحصیلی به دردت نمیخوره خب می بینی نخورده. ولی تو همون دانشگاه شما یکی بوده که همون مدرک تحصیلی که تو گرفتی و گرفته و الان داره از اون مدرک تحصیلیه پول درمیاره و تو بازم بهونه ات اینکه نه اون پولدار بود، اون ارث داشت، اون سرمایه داشت و اینجوری بخوای نگاه کنی کل روزهای زندگی تو دود می شه مثل دود سیگار میره بالا و تو هیچ کدوم از خواسته هات تبدیل به داشته هات نشدند و تو با خروارها حسرت و عقده و خلا زندگیت به پایان میرسه.
تو میتونی انتخاب کنی که با رویاهات، با خاطره ی رویاهات از این دنیا بری، یا با حسرت رویاهات و در لحظاتی که داری دار فانی و وداع میگویی حسرت میخوری که می تونستم خیلی آدم بهتری باشم، می تونستم خیلی خفن تر باشم الان دارم می فهمم ولی دیگه الان نمی تونم.
دومین راهکار یا بهتر بگم یکی دیگه از راهکارهای تغییر دادن باور با توجه به اینکه من توی متن قبلی بهتون گفتم که آقا چشم های ما از لحظه ای که از خواب بیدار می شیم دارن یه سری اطلاعات و دریافت می کنن، اطلاعات مکررا که تکرار می شه، میره تو ناخودآگاه بایگانی تبدیل به باور و اعتقاد و ایمان و… دیدی اونایی که متعصبن؟ نه پول نیست و نه… اکی! فقط تست کن. فقط 30 روز یه فکر جدید رو وارد بستر و زمین ذهنت کن و هر روز تغذیه اش کن.
دقت کن به چیزهایی که با گوشت می شنوی…
یکی دیگه به جز چشم، گوشه! تو چه چیزهایی رو می شنوی؟ با رفیقات راجع به چه چیزهایی صحبت می کنی؟ رفیقات در گوش تو چی دارن می خونن؟ خانواده ات در گوش تو چی دارن می خونن؟ و تو نسبت به چیزی که خاواده ات در گوش تو می خونه مثلا میگه با درس خوندن موفق نمیشی تو چه عکس العملی نشون میدی؟ چه واکنشی نشون میدی؟ نه!…
اکی شما درست میگی. اکی منم باهات موافقم بهش فکر می کنم، باشه الان میرم می شینم درسم و می خونم. یعنی تو میتونی راحت از کنار اون چیزهایی که، اون حرف هایی که می شنویشون با گوشت، میتونی واکنش شدید نشون بدی، چه درونی و چه بیرونی. میتونی هم نه اصلا برات مهم نباشه. یعنی اون افکار و حرف هایی که می شنوی، اون فیلم هایی که میبینی، موزیک هایی که گوش میدی، اگر مکررا در تو احساسات بجوشونه و به وجود بیاره، میشه همون داستان چشم که تو بایگانی ناخودآگاه.
تو باید تصمیم بگیری راجع به موضوعاتی گوش بدی که بیشتر نزدیک به خواسته های تو هستند، فیلم هایی رو ببینی، فیلم صدا داره دیگه، چی داری میشنوی تو اون فیلم؟ تو موزیکی که داری گوش میدی چی می شنوی؟ تو محل کارت داری چی می شنوی؟ تو خانواده ات داری چی می شنوی؟ تو جمع رفیقات داری چی می شنوی؟ بیشترین زمانی که تو داری میگذرونی مثلا توی خونه یا توی محل کار یا پیش رفیقات یا تو پاساژ یا پیش همکارات، بیشتر از همه دارین راجع به چی حرف می زنین.
واسه همینه که موفق ها در یک برهه از زندگیشون ناخودآگاه تنهان، ناخودآگاه تنها می شن و خدا با اونا کار داره و خدا میخواد اونارو بسازه و جهان میخواد اونارو پرورش بده چون اون هان که خلق اثر مثبت توی جهان هستی می کنن، اون هان که رد پایی از خودشون به جا میزارن. اون هان که قهرمان زندگی خودشون می شن، نویسنده زندگی خودشون می شن.
دل به دل باورهای مخرب کننده نده!
از این به بعد باید تصمیم بگیری که از گوش هات برای شنیدن به خواسته هات استفاده کنی و خواسته هات و شنیدی عکس العمل نشون بدی، آهان! اینه داره راجع به موفقیت، اینه داره راجع به امید حرف می زنه، داره راجع به پول حرف می زنه، داره راجع به ثروت، عشق، مهربونی ، بخشش، سخاوت، حال خوب، سفر، پول خرج کردن و… یا داره راجع به فقر حرف می زنه و من دارم دل به دلش میدم
داره راجع به نا امیدی، داره غیبت می کنه، قضاوت، کینه، بدبختی، بد شانسی و من دل به دلش میدم. یعنی داره راجع به بدبختی و بد شانسی حرف میزنه منم میگم منم بدشانسم، تو نمره کم گرفتی من از تو کمتر، تو چکت برگشت خورد من 5 تا چکم برگشت خورد، تو اجاره نتونستی بدی چیزی نیست من زنم طلاق گرفت، تو دوست پسرت ولت کرد رفت بابا من بدبخت دوست پسرم بهم خیانت کرد و… می بینی!
دل به دل دادن، یعنی اون اگر می گه ممکنه تو توی یه محیطی باشی که نتونی محیطت و تغییر بدی، محل کارت همه آدم های معمولی و منفی و نا امیدی باشن، خانوادت همه هی سرکوفت وو نا امیدی و منفی نگری به تو تزریق بشه. اما اینی که تو اون و می گیری، اون سیگنال و، اون ناخواسته ی تو دیگه، تبدیلش می کنی به خواسته ات، خودت گفت و گوی درونی، اون بهت میگه بابا درس خوندن برای چیه؟
بابا درس میخونی میبینی که آخرش فقط تو با درس خوندن که موفق می شی، تو توی ذهنت می گی که ملیاردها راه برای موفقیت هست، توی ذهنت به خودت، گفت و گوی درونیت دقیقا متضاد حرفیه که اون به تو میزنه، اکی. پس ما با استفاده از گوش هامون، چشم هامون، مکررا وقتی اطلاعاتی که از طریق چشم دریافت می کنم، اطلاعاتی که از طریق گوش دریافت میک نم، مکررا از جنس ناخواسته ای من باشه، زندگی منو ناخواسته هام فرا می گیره.
یعنی دور تا دورم ناخواسته هامه. فقر، بدشانسی، بد بختی، خیانت، بی توجهی، گدایی عشق و محبت، سرکوفت خوردن، سرکوب شدن، مقایسه شدن، مشتری نداشتن، رونق نداشتن کسب و کار، پیشرفت نکردن، احساس پوچی و افسردگی، اما وقتی مکررا اطلاعات و کدهایی که از طریق چشم و گوش شبیه و نزدیک و هم جنس با خواسته های من به مرور زمان انگار که با یه شیب دو درجه زندگیم داره می ره به سمت خواسته هام. اون موقع ثروت نم نم وارد می شه، عشق، رفتار آدم ها تغییر می کنه، موقعیت ها، فرصت ها، مکان هایی که میری، اصلا ناخودآگاه لایف استایلت تغییر می کنه.
از این به بعد به ناخواسته هات فکر نکن
مهم نیست الان شغلت چیه، مهم نیست چند سالته، مهم نیست جنسیتت چیه، مهم نیست از کجا داری این حرفارو میشنوی، به سیستم هدایتگر جهان و به قوانین جهان که الان دارم میگم باید توجه کنی، تمرکز بکنی، باید تمرین و تکرار بکنی. از این به بعد دیدن ناخواسته هات حرام برات، ممنوعه برات، خط قرمزت باید باشه، به شدت باید جدیش بگیری و روش وسواس باشی، شنیدن اون چیزهایی که دوست نداری، ضعیفت می کنه، بهت احساس نا امیدی میده، انگیزه ات و میگیره ممنوعه، حرامه، خط قرمز باید روش بکشی.
تو تمرکزت و به مرور زمان از طریق گوشت و چشمت ببری روی خواسته هات، ببری روی داشته هات، ببری روی ثروت، سلامتی، آرامش، عشق، یعنی سرچ کنی با گوش و چشمت باید حال خوب و عشق و آرامش و… هرچند که کم باشند، هرچند که اقلیت باشند.
بدون دیدگاه