در این مقاله میخوانیم :
دعای ابوحمزه ثمالی بخش دوازدهم:
بنام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیش همیشگی است. مرا چه رسوایی بزرگ است، از آنچه که کتاب تو از کردارم در شمار آورده، اگر امیدوار به کرم و فراوانی رحمتت نبودم و اینکه مرا از نا امیدی نهی نموده ای، هر آینه نا امید میشدم به هنگامی که گناهانم رو به یاد می آوردم، ای بهترین کسی که خواننده ای او را خواند، و برترین کسی که امیدواری، به او امید بست.
خدایا به پیمان اسلام، به تو توسل می جویم و به حرمت قرآن بر تو تکیه می کنم و به محبتم نسبت به پیامبر، هم جواری نزد تو را امید می نمایم. پس انس ایمانی، مرا در عرصه ی وحشت نیانداز و پاداش مرا پاداش کسی که غیر تو را عبادت کرده قرار مده، چه اینکه مردمی به زبانشان ایمان آوردند تا جانشان را به این وسیله حفظ کنند.
پس به آنچه آرزو داشتند رسیدند و ما با زبان و دلمان به تو ایمان آوردیم تا از ما در گذری، پس ما را به آنچه آرزومندیم برسان و امیدت را در سینه هایمان استوار کن و دل هایمان را پس از آنکه هدایت مان فرمودی منحرف نکن و ازسوی خود، ما را ببخش که تو بسیار بخشنده ای.

به عزتت سوگند، اگر مرا برانی از درگاهت نخواهم رفت و از چاپلوسی نسبت به تو باز نخواهم ایستاد. بخاطر الهامی که از معرفت به کرمت و گستردگی رحمتت به قلب من شده، بنده به سوی چه کسی جز مولایش می رود و آفریده، به چه کسی جز آفریدگارش پناه می برد.
دعای ابوحمزه ثمالی بخش سیزدهم:
خدایا، اگر مرا با زنجیرها ببندی و عطایت را در میان مردم از من بازداری و بر رسوایی هایم دیدگان بندگانت رو بگشایی و من را به سوی دوزخ فرمان دهی و بین من و نیکان حجاب شوی، امیدم را از تو نخواهم برید و آرزویم را از عفو تو باز نخواهم گردان و محبتت از قلبم بیرون نخواهد رفت. من فراوانی عطایت را نزد خود، و پرده پوشیت را در دار دنیا بر گناهانم فراموش نخواهم کرد.
ای آقای من، محبت دنیا را از دلم بیرون کن و میان من و مصطفی پیامبرت و خاندانش، بهترین برگزییدگان از آفریدگانت و پایان بخش پیامبران، محمد که درود خدا بر او و خاندانش باد جمع کن. و مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان و بر گریه برخودم مرا یاری ده، من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل، نابود ساختم و اینک به جایگاه نا امیدان از خیر و صلاح فرود آمده ام، پس بد حال تر از من کیست؟
اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم، قبری که آن را برای خواب آماده نساخته ام و برای آرامیدن به کار نیک فرش ننموده ام و مرا چه شده که گریه نکنم؟؟ و حال آنکه نمیدانم که بازگشت من به سوی چه خواهد بود؟ من نفسم را می نگرم که با من نیرنگ می بازد، و روزگار را مشاهده میکنم که مرا می فریبد، و حال آنکه بال های مرگ بالای سرم به حرکت درآمده، پس مرا چه شده که گریه نکنم؟
گریه می کنم برای بیرون رفتن جان از بدنم، گریه می کنم برای تاریکی قبرم، گریه میکنم برای لحدم، گریه می کنم برای پرسش دو فرشته ی قبر، نکیر و منکر از من.
بیشتر بخوانید : دعای ابو حمزه ثمالی بخش چهار

دعای ابوحمزه ثمالی بخش چهاردهم:
بنام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیش همیشگی است. گریه می کنم برای در آمدنم از قبر، عریان و خوار، درحالی که بار سنگینی رو بر دوش می کشم، یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه می کنم. به خاطر اینکه مردمان در کاری جز کار من هستن، در آن روز هرکس از آنان را گرفتاری و کاری است، که برای او از اینکه نتواند به کار دیگر بپردازد بس است. در آن روز چهره هایی درخشان و نورانی است، خندان و خوشحال، و چهر هایی در آن روز غبار بر آن ها نشسته، سیاهی و ذلت آن ها را پوشانده.
ای آقای من، تکیه و اعتمادم و امید و توکلم بر تو، آویختنم به رحمت توست. هر که را خواهی به رحمتت رسانی و با بخشندگیت هرکه را دوست داری هدایت کنی، پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک کردی و برای تو سپاس، بر گشودن زبانم. آیا با این زبان کندم تو را شکر کنم؟؟یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم؟
پروردگارا، ارزش زبانم در کنار شکرت چیست؟ و قیمت کارم در برابر نعمت هایت و احسانت چه اندازه است؟ خدایا، جودت آرزویم را گسترد و سپاست عملم را پذیرفت.
ای آقای من، میلم به سوی توست و ترسم از سوی توست و آرزویم به پیشگاه توست. آرزویم مرا به سوی تو کشانده و همتم به درگاه تو ای یگانه ی من، سرگرم و مشغول شده، و رغبتم در آنچه نزد توست، فزونی یافته. امید خالص و بیمم برای توست و محبتم به تو انس گرفته و دستم را به سوی تو انداختم و ترسم را به سوی رشته ی طاعت تو کشیدم.
ای مولای من، دلم به یاد تو زندگی کرد و با مناجات با تو آتش هراس را برخود سرد نمودم.
ای مولایم و ای آرزویم و ای نهایت خواسته ام، میان من و گناهانم جدایی انداز، گناهی که بازدارنده ی من از پایبندی به طاعت توست، تنها از تو درخواست می کنم، بخاطر امید دیرینه به تو و بزرگی طمع، از تو که از مهر و رحمت بر خود واجب کرده ای، پس فرمان تو راست. یگانه ای و شریکی نداری و همه مخلوقات جیره خوار تو و در دست قدرت تو هستن، و هر چیز برای تو فروتن است. منزهی تو ای پروردگار جهانیان.

دعای ابوحمزه ثمالی بخش پانزدهم:
بنام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیش همیشگی است. خدایا، به من رحم کن آنگاه که دلیل و حجتم بریده شود و زبانم از پاسخت کند گردد و به هنگام بازپرسیت، هوش از سرم برود.
ای بزرگ امیدم، زمانی که بیچارگی ام شدت گیرد محرومم نکن و به خاطر نادانی ام از درگاهت مران و به علت کم تابیم از رحمتت دریغ نفرما، به جهت تهی دستیم عطایم کن و به خاطر ناتوانی ام به من رحم کن.
آقایم، اعتماد و تکیه، امید و توکلم بر توست و آویختنم به رحمت توست، بارم را به آستان تو اندازم و خواسته ام را به وسیله جود و کرم تو جویم.
پروردگارا، دعایم را آغاز می کنم و رفع تنگ دستی ام را به تو امید می بندم و به توان گری تو ناداریم را جبران می کنم و ایستادنم را زیر سایه عفو توست و به جانب جود و کرمت دیده ام را بلند می کنم و به سوی احسانت نگاهم را ادامه می دهم، پس مرا به آتش مسوزان و حال آنکه تو جایگاه آرزوی منی و در دوزخ جایم مده زیرا که تو نور چشم منی.
ای آقای من، گمانم را به احسان و نیکی ات متهم به دروغ نکن که تویی مورد اطمینانم و از پاداشت محرومم مگردان که تو عارف به تهی دستی منی.
خدایا اگر مرگم فرا رسیده و کردارم مرا به تو نزدیک نکرده، پس اقرارم به گناهم را به پیشگاهت وسیله ی عذرخواهی قرار دادم.
خانواده ارصلان یک سبک زندگیست.
بدون دیدگاه