در این مقاله میخوانیم :
سه مرحلهی مهم برای رسیدن به ابرانسان از نگاه نیچه
تا حالا شده احساس کنی که توی زندگی یه چیزی کمه؟ انگار داری طبق یه الگوی مشخص پیش میری اما حس نمیکنی که واقعاً خودت هستی؟ نیچه، یکی از بزرگ ترین فیلسوف های تاریخ، دقیقاً به همین مساله پرداخت و گفت که برای رسیدن به آزادی واقعی، باید ابر انسان بشیم؛ یعنی فردی که فراتر از قوانین، سنت ها و ارزش های تحمیلی جامعه حرکت میکنه و خودش تصمیم میگیره که چطور زندگی کنه.
این سفر آسون نیست! برای تبدیل شدن به ابرانسان، باید سه مرحلهی مهم رو طی کنیم که نیچه اون ها رو شتر، شیر و نوزاد نامگذاری کرده. هرکدوم از این مراحل یه قدم حیاتی برای رسیدن به استقلال، آزادی و خلق یک زندگی تازه هستن. توی این مقاله، از این مسیر میگیم و بررسی میکنیم که چطور میتونیم به آزادی واقعی برسیم.
خدا مرده! حالا چی؟
نیچه یه جمله معروف داره که میگه: «خدا مرده! و ما او را کشتیم.» اما این جمله نه یه حرف بیدلیل، نه یه حمله به مذهب، بلکه یه توصیف دقیق از وضعیت دنیای مدرن بود. در نگاه اول ممکنه خیلی رادیکال و بحث برانگیز به نظر بیاد، اما پشتش یه مفهوم عمیق تر دربارهی دنیای مدرن و تغییر نگرش انسان ها به ارزش ها و باورها نهفته است.
نیچه وقتی میگه «خدا مرده»، منظورش این نیست که یه خدای واقعی وجود داشته و حالا از بین رفته، بلکه داره به مرگ ارزشهای سنتی اشاره میکنه؛ ارزش هایی که از دین، فلسفه های قدیمی و الگوهای رایج در جوامع گذشته بهوجود اومده بودن. در گذشته، زندگی انسان ها به شدت تحت تأثیر مذهب و سنت های قدیمی بود. همهی افراد بر اساس قوانین مشخص و از پیش تعیین شدهای زندگی میکردن که معمولاً توسط دین یا قدرت های حاکم بهشون دیکته شده بود.

بیشتر بخوانید : تمرین تنفس و تمرکز با مدیتیشن
برای مثال، مفاهیمی مثل گناه، پاداش اخروی، سرنوشت، وظیفه و اطاعت در ذهن مردم اون زمان حک شده بودن و انسانها بر اساس این قوانین رفتار میکردن. اما با ظهور علم، فلسفهی مدرن و تفکر انتقادی، انسان ها کم کم شروع کردن به زیر سوال بردن این ارزش های سنتی. دیگه نمیخواستن زندگی شون رو بر اساس قوانینی که بدون چون و چرا از نسل های قبل بهشون منتقل شده، پیش ببرن؛ بلکه به دنبال آزادی، حقیقت و خودشناسی بودن. اینجاست که نیچه میگه «ما او را کشتیم»، یعنی خود انسان ها بودن که این ارزشهای قدیمی رو کنار گذاشتن و به دنیای جدید پا گذاشتن، دنیایی که توش مسئولیت زندگی دیگه به دست خود افراد افتاده.
وقتی نیچه اعلام میکنه که «خدا مرده»، درواقع داره دربارهی پایان دوران اطاعت کورکورانه از ارزشهای تحمیلی صحبت میکنه. او معتقد بود که بشر نمیتونه برای همیشه زیر سلطهی سنتها و دستورات قدیمی زندگی کنه، بلکه باید خودش تصمیم بگیره که چی درسته و چی غلط. تا قبل از این تفکر، خیلی از افراد به زندگی به عنوان یه مسیر مشخص نگاه میکردن که از قبل طراحی شده مثل:
- باید مدرسه بری، کار کنی، خانواده تشکیل بدی
- باید طبق ارزشهای اجتماعی زندگی کنی
- باید باور داشته باشی که چیزهایی مثل گناه و پاداش اخروی تعیینکنندهی سرنوشت تو هستن
اما نیچه میگه نه! هیچ ارزش مطلقی وجود نداره، هیچ قانون مشخصی برای همه وجود نداره، و هرکس باید خودش قوانین زندگیشو بسازه. پس راهحلش چی بود؟ ابر انسان شدن! یعنی یه فرد مستقل باشی، آزاد فکر کنی، ارزشهای شخصی خودتو خلق کنی و طبق قوانین خودت زندگی کنی.

ابر انسان؛ نه قویتر، نه باهوشتر، فقط آزادهتر
وقتی اسم “ابر انسان” رو میشنویم، شاید فکر کنیم نیچه از یه قهرمان داستانهای علمی-تخیلی حرف میزنه؛ اما نه! ابر انسان کسی نیست که قدرت های ماورایی داشته باشه، بلکه فقط کسیه که ذهن و روانش آزاد شده.
- ابر انسان از قوانین جامعه پیروی نمیکنه، بلکه خودش قوانینش رو میسازه.
- ابر انسان هیچ ترسی از تغییر نداره و همیشه در حال خلق چیزهای جدید برای زندگیه.
- ابر انسان مثل بقیه ی مردم فقط دنبال الگوهای قدیمی نیست؛ خودش خالق راه جدیدی برای زندگی میشه.
در واقع، همهی ما میتونیم یه ابر انسان باشیم، فقط باید جرأت این تغییر رو داشته باشیم!
اژدهای طلایی؛ قدرت پنهان جامعه که مانع آزادی ماست:
تا حالا شده احساس کنی یه نیروی نامرئی جلوی زندگیای که میخوای رو گرفته؟ انگار هر تصمیمی که میخوای بگیری، یه دیوار نامرئی جلومون سبز میشه و نمیذاره راه خودمون رو بریم. این نیروی نامرئی، چیزی نیست جز همون ارزش ها و قواعدی که از بچگی توی ذهنمون حک شده، قوانینی که حتی گاهی بدون اینکه متوجه بشیم، مسیر زندگیمون رو تعیین میکنن. نیچه اسم این نیروی کنترلکننده رو اژدهای طلایی گذاشته. این اسم استعارهای از مجموعهای از باورها، قوانین، سنت ها و تفکراتیه که در طول زمان به عنوان حقیقت مسلم و غیر قابل تغییر توی جوامع ریشه دوانده و نسل به نسل منتقل شده.
چطور اژدهای طلایی شکل میگیرد؟
از لحظهای که به دنیا میآییم، اطرافیان و جامعه شروع میکنن به ساختن یه چارچوب فکری برای ما. بهمون میگن که:
- باید درس بخونی و یه کار ثابت داشته باشی.
- باید ازدواج کنی و خانواده تشکیل بدی.
- نباید از پولدارها خوشت بیاد، چون پولدارها آدمای بدی هستن.
- باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشی تا موفق بشی.
- نباید زیاد دنبال علایقت بری، چون مهم تر از همهی اینا “واقعیت های زندگی” هست.
و خیلی از این قوانین، بدون اینکه متوجه بشیم، تبدیل به اصول اساسی زندگی ما میشن. ما توی این چارچوب بزرگ می شیم، ازش پیروی میکنیم و باور داریم که این ها همون چیزایی هستن که زندگی رو معنا میبخشن. اما یه سوال اساسی وجود داره: این قوانین و ارزش ها واقعاً حقیقت مطلق هستن؟ یا فقط یه ساختهی ذهنی جامعه؟

اژدهای طلایی و محدودیت های نامرئی:
اژدهای طلایی باعث میشه که آدمها جرأت تغییر و خلاقیت رو از دست بدن. خیلی از افراد توی جامعه فقط طبق همین ارزش ها زندگی میکنن، بدون اینکه لحظهای فکر کنن آیا واقعاً این مسیر برای اونها مناسبه یا نه.
تصور کن یه نفر عاشق موسیقیه و دوست داره یه نوازندهی حرفهای بشه. اما از بچگی بهش گفتن: “موسیقی شغل نمیشه!” “باید مهندس یا دکتر بشی، چون فقط اینا پول دارن!” “اگه به دنبال هنر بری، عمرت رو تلف کردی!” اینجاست که اون فرد از ترس شکستن این الگوها، از علاقهش دست میکشه و وارد یه مسیر دیگهای میشه که هیچوقت اون احساس واقعی رضایت رو براش نمیاره.
نیچه میگه اگه میخوای واقعا آزاد باشی و زندگیای رو تجربه کنی که بهش افتخار کنی، باید با این اژدهای طلایی مبارزه کنی! اما جنگیدن با این اژدها به این معنی نیست که فقط طغیان کنیم، یا هر ارزش سنتی رو نابود کنیم؛ بلکه به این معنیه که بتونیم تشخیص بدیم کدوم ارزش ها برای ما مفید هستن و کدوم ها فقط یه زنجیر به پای ما.
ابر انسان نیچهای کسیه که: ✅ میتونه ارزشهای قدیمی رو بررسی کنه و بفهمه کدومها هنوز معنا دارن و کدومها فقط یه قید و بند بیهودهان ✅ میتونه بدون ترس از قضاوت دیگران، مسیر زندگیشو خودش بسازه ✅ جرأت داره که تفکر متفاوتی داشته باشه، حتی اگه جامعه باهاش مخالفت کنه.
سه مرحلهی مهم برای رسیدن به ابرانسان
نیچه اعتقاد داشت که برای رسیدن به این آزادی، باید سه مرحلهی اساسی رو پشت سر بذاریم:
۱. مرحلهی شتر؛ پذیرش و تحمل
نیچه مرحلهی اول تبدیل شدن به ابرانسان رو شتر بودن نامگذاری کرده. چرا شتر؟ چون این حیوان نماد تحمل سختی ها، اطاعت و وظیفهشناسی هست. شتر بارهای سنگین رو تحمل میکنه، در شرایط سخت زندگی میکنه، از دستورهایی که بهش داده میشه پیروی میکنه و هیچ اعتراضی نداره. اما وقتی نیچه این نماد رو انتخاب میکنه، داره دربارهی حالت روانی انسان ها در اولین مرحلهی زندگی فکریشون حرف میزنه. در این مرحله، آدمها از قوانین جامعه پیروی میکنن، بدون اینکه خودشون تصمیم بگیرن که این قوانین واقعاً برای اونها مفید هستن یا نه.
توی این مرحله، فرد یه شهروند خوب محسوب میشه. کسی که ارزشهای سنتی رو رعایت میکنه، به قوانین جامعه احترام میذاره و بدون هیچ سوالی، هر چیزی که جامعه براش مشخص کرده رو میپذیره. این فرد ممکنه موفق باشه، ممکنه توی جامعه مورد احترام قرار بگیره، اما هنوز جرأت این رو نداره که از خودش بپرسه آیا واقعاً این مسیر برای اون مناسبه؟
این مرحله ویژگیهای خاص خودش رو داره: ✔️ مسئولیتپذیری بالا → فرد به قوانین احترام میذاره و وظایف اجتماعیشو انجام میده. ✔️ تحمل زیاد → بدون اعتراض، سختیهای زندگی رو میپذیره، چون “همیشه اینطور بوده!” ✔️ اطاعت از ارزشهای جامعه → بدون اینکه پرسشگری کنه، همون چیزی که نسلهای قبل بهش گفتن رو قبول میکنه.
اما همین ویژگی ها یه نقطه ضعف اساسی دارن؛ چون فرد در این مرحله هیچوقت به ارزشهای شخصی خودش فکر نمیکنه و همیشه در حال اجرای “بایدها و نبایدها” هست.

۲. مرحلهی شیر؛ نه گفتن به سنتها
تا اینجای مسیر، توی مرحلهی شتر یاد گرفتیم که قوانین جامعه رو بپذیریم، مسئولیتپذیر باشیم و تحت چارچوبهای مشخصی زندگی کنیم. اما نیچه این رو کافی نمیدونه! شتر فقط اطاعت میکنه، اما ابرانسان کسیه که جرأت داره به قوانین تحمیلی “نه” بگه و مسیر خودش رو انتخاب کنه. اینجاست که مرحلهی شیر شدن وارد ماجرا میشه؛ جایی که فرد برای اولین بار سنتها، باورهای قدیمی و هر چیزی که مانع آزادیش میشه رو به چالش میکشه.
نیچه از شیر بهعنوان نماد مرحلهی دوم یاد میکنه، چون شیر همیشه نشانهی قدرت، جسارت و استقلال بوده. ✔️ شیر از کسی دستور نمیگیره؛ خودش تصمیم میگیره که چی کار کنه. ✔️ شیر توی طبیعت بهعنوان سلطان شناخته میشه، چون هیچوقت برای زنده موندن وابسته به گروه یا قوانین دیگران نیست. ✔️ شیر فقط به چیزی که خودش انتخاب کرده اهمیت میده و اجازه نمیده نیرویی خارجی برای اون تصمیم بگیره. همین ویژگیها باعث میشه که مرحلهی شیر، نقطهی شکستن زنجیرهای اجتماعی و رسیدن به آزادی واقعی باشه.
تا این لحظه، هر چیزی که از جامعه و خانواده دریافت کردیم، مثل یه راهنمای بزرگ برای زندگی ما بوده. اما یه سوال: آیا این ارزشها واقعاً متعلق به ما هستن؟ یا فقط به ما تحمیل شدن؟ نیچه میگه که بیشتر افراد هیچوقت به این پرسش فکر نمیکنن. اما شیر کسیه که بالاخره جرأت میکنه این قوانین رو زیر سوال ببره و ببینه چی برای خودش مناسبه!
اینجاست که قدرت مرحلهی شیر نمایان میشه؛ آدمی که میتونه هر قانونی که بهش تحمیل شده رو بشکنه و مسیر جدیدی بسازه. مرحلهی شیر، آسونترین بخش مسیر نیست. وقتی شروع میکنیم به نه گفتن، به چالش کشیدن سنتها و رد کردن قوانین جامعه، احتمالاً با مقاومت اطرافیان روبهرو میشیم. ممکنه دیگران ما رو سرزنش کنن و بگن “داری اشتباه میکنی! خیلی از افراد این مرحله رو سخت میبینن و به همین دلیل، دوباره به زندگی مطیعانهی مرحلهی شتر برمیگردن. اما فقط کسی که بتونه این موانع رو بشکنه، آمادهی ورود به مرحلهی بعدی؛ یعنی مرحلهی نوزاد و خلق ارزشهای شخصی میشه.
۳. مرحلهی نوزاد؛ تولد دوباره و خلق ارزشهای شخصی
تا اینجا، دو مرحلهی قبلی رو پشت سر گذاشتیم: شتر شدن که در آن قوانین و ارزشهای جامعه رو پذیرفتیم، و شیر شدن که در آن این ارزشهای تحمیلی رو به چالش کشیدیم و با سنتهای محدودکننده جنگیدیم. اما فقط “نه گفتن” کافی نیست! نمیشه فقط ارزشهای گذشته رو نابود کرد و هیچ چیز جایگزینشون نکرد. اینجاست که مرحلهی نوزاد وارد میشه؛ مرحلهای که در اون دیگه نه تحت تأثیر سنتها هستیم، نه مشغول مبارزه با اونها، بلکه آزادانه ارزشهای جدید خودمون رو خلق میکنیم و زندگیای رو میسازیم که واقعاً متعلق به ماست! نیچه برای این مرحله، نماد نوزاد رو انتخاب میکنه، چون نوزاد نماد آغاز، تازگی، خلاقیت، بازیگوشی و پذیرش بیقید و شرط زندگیه.
✔️ نوزاد هیچ گذشتهای نداره که محدودش کنه؛ فقط به لحظهی حال اهمیت میده. ✔️ نوزاد هیچ تعصبی نسبت به چیزی نداره و برایش هر چیزی تازه و جالب به نظر میرسه. ✔️ نوزاد در حال کشف دنیای خودش و ساختن تجربههای جدید و شخصی است. ✔️ نوزاد هیچ قاعدهی تحمیلیای رو از قبل یاد نگرفته و قوانین خودش رو بهصورت طبیعی شکل میده.
نیچه میگه که ابر انسان در نهایت باید مثل یک نوزاد شود؛ یعنی فارغ از گذشته، با ذهنی آزاد و خلاق، ارزشهای خودش را بسازد و بدون ترس، زندگی موردنظرش را تجربه کند.
چطور وارد این مراحل بشیم؟
✅ مرحلهی شتر رو با شناخت ارزش ها و تفکر در مورد چیزهایی که قبول داریم، شروع میکنیم. ✅ مرحلهی شیر رو با به چالش کشیدن اعتقادات سنتی و بررسی منطقی ارزش هایی که از جامعه گرفتیم، طی میکنیم. ✅ مرحلهی نوزاد رو با پیدا کردن خلاقیت های فردی، ایجاد ارزش های جدید و تجربهی یه زندگی پرشور و آزاد، میسازیم.
جمعبندی؛ چطور ابرانسان شویم؟
پس در پایان، ابر انسان کسیه که از مرحلهی شتر و شیر عبور کنه و در نهایت مثل یک نوزاد، ارزشهای جدید خودش رو بسازه و بدون ترس، زندگی کنه. اگر بتونیم این سه مرحله رو پشت سر بذاریم، از یه فرد دنبالهرو جامعه به یه فرد مستقل تبدیل میشیم و توی دنیایی که همه درگیر قوانین قدیمی هستن، زندگی متفاوتی خلق میکنیم.
بدون دیدگاه